مقدمه
من اگر اهل وفا یا بی وفا بودم گذشت
مدتی مهمان درین محنت سرا بودم گذشت
زاغ بودم درچمن یا بلبل افسرده حال
در گلستان جهان گل یا گیا بودم گذشت
نمونه ی اشعارش
در گذشته ای نه چندان دور در پیچ و خم های کوچۀ علما و علافخانه؛ کودکان
زیرک و مغرور برای تنوع و تفریح اشعاری را زمزمه می کردند که بیانگر
صحنه های عینی و مسائل ذهنی محیط زندگی آنان بود، با یک بار شنیدن در حافظه
ثبت می شد و دهان به دهان می گشت زیرا نه تکلفی داشت و نه تصنعی و هر چه
بود؛ مرحله ای آشنا با همان گویش لایۀ مادر بود؛ با این تفاوت که لایه ها
از عواطف سرچشمه می گرفت و این ترانه از رنج ها، دردها، مشقت ها و... که
داستان مرحلۀ دوم حیات هر انسان از زن و مرد در چنین محیط و محله هایی است.
کرایه نشینی، دعواهای مالک و مستأجر با تمام ریزه کاری هایشان، اعتیاد و
فلاکت های جوانان، برداشت های اطرافیان، مرگ تدریجی پدران و مادران،
آرزوهای بر باد رفته، دزدی ها، جنایات، و بالأخره سیستم ادارۀ اقتصادی و
انتظامی مملکت و حتی تمامی آنچه را هم که باید انسان در دوران ورود به
جامعه و استقلال ذاتی خویش بداند؛ همانند آن که انتخابات پارلمانی مملکتش
چگونه است و نمایندگانش چه کسانی هستند، شناخت زالو صفتانی که به نام های
متفاوت اما با یک مقصد به شیوه های گوناگون در پی پایمالی حقوق انسانی آنان
بودند، درباره تمامی آنچه که گذشت؛ می شنیدند و از بر می کردند، در سراسر
محلاتی که بایستی به دنبال اطاق کرایه ای (نه منزل مستقل استیجاری)
می رفتی؛ تیمچه، چنانی، علافخانه، وکیل آقا، برزه دماغ، سرچشمه،
لب آبشوران، چارباغ، گذر سارابگ، در طویلۀ توپخانه و... کتابخانه و کانون
پرورش فکری کودکان و نوجوانان همین شعرها بود و بس.
نکته ی نهم:
دیوان اشعارش با اهتمام ماجد روحانی
بارها در ایران چاپ شده است.
مقدمه زیبایی دارد کتاب چه پکه گول
به قلم استاد ماجد روحانی
اشعاری که شاعرش همچون نقاشی چیره دست از عمق ظلمت جسم خویش صحنه های آنرا
در تابلوهای جاویدان خود ترسیم می نمود و حتی کوچکترین حرکتی از تمامی آنچه
می گذشت؛ از نظر او دور نمی ماند و کودک هر آنچه را در اوان طفولیت بعنوان
تفریح و تفنن زمزمه می کرد؛ در ادوار حیات بی نتیجهٔ خویش به رأی العین
می دید و آنگاه به حقانیت آنچه که مانند نقش سنگ در حافظه او جای گرفته
بود؛ پی می برد و به عظمت و توانایی اندیشه و طبع آن مرد روشندل ایمان
می آورد.
تعداد 20 اسلاید
وفایل پاورپوینت در حالت به صورت فشرده در قالب winzipقابل دانلود می
باشد
این مطلب نتیجه مطالعه در ایام 30
سال معلمی است ویژه معلمان جوان و علاقه مند به این مرزوبوم.
این فایل کپی برداری نیست نتیجه
سالها یادداشت برداری، تحقیق و مطالعه
مستمر است و یا تجربه ی زیسته ام تا سن 50 سالگی است ....امید وارم برای تان مفید باشد.
شعر کردی از شاعر کرد مرحوم شامی کرمانشاهی
نکته ی یازدهم:
لوره عطادیم کُر یارو عطار
له بالاخانۀ گرد خستونۀ خوار
نمونه ی اشعارش
*** کرانشینی ***
" اجاره نشینی "
مرحوم شامی کرماشانی
مه ردم باینه دیار ئی به دبه ختیه
مردم بیایید و نظاره گراین مصیبت باشید
له من به دبه خت تر و ه ی شاره نیه
از من بدبخت تر در این شهر وجود ندارد
به نده یه ی نه فه ر کرانشینم
بنده یک اجاره نشین هستم
چـــۊ ئه زیز مردی دایم غه مینم
مانند کسی که عزیزی را از دست داده همیشه غمگین هستم
نه خارج مه زهه ب نه جوداس دینم
نه مذهب دیگری دارم و نه دینم از دین دیگران جداست
ئه ر دوعاد گیراس بکه نفرینم
اگر دعایت گیراست مرا نفرین کن
به شکه م له ی دونیا دیتر نه مینم
شاید دیگر در این دنیا نمانم
راحه ت بووم وه ده س کرانشینی
شاید از دست اجاره نشینی راحت شوم
توای بزانی، سه گ و حاڵم نه و
میخواهی بدانی، سگ هم حال و روز مرا نداشته باشد
ئاسایش نه یرم نه رووژ و نه شه و
نه روز و نه شب آسایش ندارم
سوب تا ئیواره هامه ته ق و ده و
ازصبح تا شب در حال سگ دو زدن هستم
تا سه رمانگ بای، دو تیکه ئه سپه و...
تا سر ماه بیاید و دو تیکه اسباب منزل را...
یا به م بفروشم با بنمه گره و
یا ببرم بفروشم یا گرو بگذارم
ئـــۊشم کراگه م به ڵکه م نه مینی
میگم حداقل اجاره خانه ام عقب نماند
چه بکه م وه ده س کرانشینی؟
داد وه هه ر که س به م حه قم نیه سینی
چه کار کنم از دست اجاره نشینی؟
به هر کس داد میبرم حقم را نمی گیرد
ژنم جارو کیش خوه م قاپچی ده رم
خانمم جاروکش خانه ی صاحب خانه و خودم دربان منزلموه فه سل(فصل) زمسان وه فر پاکه و که رم
در فصل زمستان هم که برفروب خانه ی صاحبخانه هستم
له عه یش و عه زا چــۊی سه ماوه رم
مانند سماوری که همیشه در عیش و عزا قل میزند هستم(یعنی همیشه در حال کار کردنم)
ده نگ که م نانه جیب، ده نگ نیه که م خه رم
اگر صدام در بیاد میگویند نانجیبم و اگر هم نه میگویند خرم
خوه یان چــۊی ئاقا به نده نه وکه رم
خودشان را مانند ارباب و بنده را نوکرخود میدانند
مه نعیان نه که ی ده نه بان سه رم
منعشان نکنی تو سری هم میخورم
ئــۊشن گووشت گه ن ئه ڕامان سینی
میگویند گوشت نامرغوب برایمان میخری
چه بکه م وه ده س کرانشینی؟
داد وه هه ر که س به م حه قم نیه سینی
چه کار کنم از دست اجاره نشینی؟
به هر کس داد میبرم حقم را نمی گیرد
یه ی هه فته مینی مانگ بچوو وه سه ر
یک هفته مانده که ماه تمام شود
ژن ساحوماڵ(ساوماڵ) ده س نه یده که مه ر
زن صاحب خانه دستش را به کمر میگذارد و
وه ژست ته مام تێده پشت ده ر
با ژست تمام می آید پشت در
له وه ر پای هه ڵسم چــۊی ئاقا و نه وکه ر
جلوی پایش مثل آقا و نوکر بلند میشوم
وه ژنم ئــۊشم ده مکه سه ماوه ر
به زنم می گویم سماور را روشن کند
خوه م ده وم ئه ڕای میوه و شیرینی
خودم هم به دنبال میوه و شیرینی می دوم
چه بکه م وه ده س کرانشینی؟
داد وه هه ر که س به م حه قم نیه سینی
چه کار کنم از دست اجاره نشینی؟
به هر کس داد میبرم حقم را نمی گیرد
یه ی کوری دیرن چــۊی وه چکه شه یتان(شیطان)
یه پسری دارند مانند بچه ی شیطانه
سۆب(صبح) له خه و هه ڵسی تێده ناو ئه یوان
صبحها که از خواب پا میشه میاد توی ایوان خانه
جیبی پڕ له ریخ ، ده س وه تیرکه مان (تیرکه وان)
جیبش پر از سنگ ریزه و دست به تیرکمان
خه ید ئه ڕای قوریو جام و ئستکان
برای قوری و جام و استکانها پرتاب میکنه
سیوڵ جافرخان گریده نشان
سیبیل جعفرخان را نشانه گیری میکند
که س جورئه ت نه یری سدای(صدای) بایده بان
کسی جرات نمیکند صدایش را بالا ببرد
بویشی جوانه مه رگ سه رم شکنی
بگوید جوانمرگ، سرم را میشکنی
چه بکه م وه ده س کرانشینی؟
داد وه هه ر که س به م حه قم نیه سینی
چه کار کنم از دست اجاره نشینی؟
به هر کس داد میبرم حقم را نمی گیرد
دارائیم بیه سه، چوار دوێت و یه ی کور
داریی من از دار دنیا، چهار دختر و یک پسر است
دو په تووی نیم دڕ، یه ی جوفت لافه شڕ
دو پتوی نیمه پاره و یک جفت لاف کهنه
یه ی جوفت موته کای وه ده م قه یچی پڕ
و یک جفت متکا که پر از جای بریدگی با قیچی است
سه ر نه یده بانی چــۊی پاره ئاجور
وقتی سرت را رویش میگذاری مانند پاره آجر سفت است
سه رد گه ن که فی، تێیده خۆره خۆر
و اگر هم سرت را بد بزاری به خورو پوف می افتی
چوار جام رووحی یه ی دانه سینی
چهار جام رویی(جام از جنس فلز روی) و یک دانه سینی
چه بکه م وه ده س کرانشینی؟
داد وه هه ر که س به م حه قم نیه سینی
چه کار کنم از دست اجاره نشینی؟
به هر کس داد میبرم حقم را نمیگیرد
زانی چه ن نه فه ر هایمه یه ی حه سار؟
آیا میدانی چند نفر در یک حیاط زندگی می کنیم ؟(خانه های قدیمی یک حیاط بزرگ داشت که چهاردورش خانه های کوچک بود)
من ئــۊشم په نجا تو بــۊش په نجاو چوار!
من میگم پنجاه نفر اما تو بگو پنجاه و چهار!
دریژ و کووتاه کاردار و بیکار
آدمهای دراز و کوتاه وشاغل و بیکار
سوب هه ڵسی دۊنی له گووشه ی حه سار...
صبحها که از خواب پا میشی میبینی گوشه حیاط...
هڤده ئه فتاوه نریاسه قه تار
هفده آفتابه مانند قطار صف کشیده
بایه د په ی نه وبه ت بلیت بسینی!
باید برای دستشویی نوبت بگیری و بلیط بخری !
چه بکه م وه ده س کرانشینی؟
داد وه هه ر که س به م حه قم نیه سینی
چه کار کنم از دست اجاره نشینی؟
به هر کس داد میبرم حقم را نمی گیرد