صفحه محصول - دانلود مباني نظري نظریه های ذهن آگاهی

دانلود مباني نظري نظریه های ذهن آگاهی (docx) 35 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 35 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

5-2-2-ذهن آگاهی در سراسر تاریخ، بشر تلاش می کرد تا دلایل عذاب کشیدن و راه های فرونشاندن آن را پیدا کند. پیش از این، همه سوالات مشترکی می پرسیم: «چرا من احساس بهتری ندارم؟» «برای آن چه کار می توانم بکنم؟» زندگی در اين دنيا به صورت اجتناب ناپذیر، موجب می گردد که بدن ما با دردهای فیزیکی، بیماری یا کهولت سن و مرگ رو به رو گردد. همچنین از زمان تولد تا مرگ به صورت ذهنی با شرایط نامناسب روبرو می شویم یا هنگامی که موقعیت ها را حتی زمانی که زندگی ما در شرایط مساعد و آسان قرار دارد، ناسازگار می یابیم و چیزی را که می خواهیم به دست نمی آوریم و با فقدان داشته هایمان روبرو می شویم در این شرایط سرسختانه تلاش می کنیم تا احساس بهتری داشته باشیم (كابات زين،2005 ). یکی از ویژگی های انسان موفق کسب مهارت های لازم برای مدیریت بر خود (رفتار، هیجان، ذهن و ...) است. با توجه به مشغله‌های مختلف روزمره، نشخوارهای فکری مداوم وشرایط پر استرسی که پیرامون اکثریت ما وجود دارد، اهمیت مدیریت کردن ذهن بیش از پیش نمایان می‌شود. برای مدیریت ذهن لازم است قوانین ذهن را به درستی شناخته و با مدیریت آن، از حداکثر توانمندیش بهره برد. ذهن آگاهی راهکاری موثر برای دستیابی به حداکثر توانمندی ذهن و مدیریت بر آن است. ذهن آگاهی یا حضور ذهن به معنای آگاهی از افکار، رفتار، هیجانات و انگیزه ها است به طوری که بهتر بتوانیم آنها را مدیریت و تنظیم کنیم. به عبارت دیگر ذهن آگاهی به معنای توجه کردن به شیوه ای خاص است. یعنی توجه و تمرکزی که سه عنصر در آن دخالت دارد: 1- بودن در حال حاضر2- هدفمند 3- بدون قضاوت. این نوع توجه موجب افزایش آگاهی، شفافیت و وضوح و پذیرش واقعیت حال حاضر می شود. بدین ترتیب متوجه می شویم که زندگی ما فقط در حال حاضر رخ داده و گره گشایی می شود. از طرفی ذهن آگاهی یک عامل زیربنایی مهم برای رسیدن به رهایی است. زیرا روشی موثر و قوی برای خاموش کردن و توقف فشارهای دنیا و یا فشارهای ذهنی خود فرد می باشد.حضور ذهن صحیح بدان معنا است که شخص آگاهی خود را از گذشته و آینده به حال حاضر معطوف کند. زمانی که فرد در حال حاضر حضور داشته باشد، واقعیت را با تمام جنبه های درونی و بیرونی اش می بیند و در می یابد که ذهن به دلیل قضاوت و تعبیر و تفسیرهایی که انجام می دهد دائما در حال نشخوار و گفتگوی درونی است.وقتی فرد در می یابد که ذهن دائما در حال تعبیر و تفسیر است قادر می شود با دقت بیشتری به افکار خود توجه کند و بدون بیزاری یا قضاوت آنها را مورد بررسی قرار دهد و علت وجود آنها را دریابد. تمرین ذهن آگاهی این توانایی را به فرد می دهد که دریابد « افکار صرفا افکار هستند» و زمانی که می فهمد افکارش ممکن است حقیقت نداشته باشند راحت تر می تواند آنها را رها کند. انسان همواره پیام ها یا صداهایی را از طریق ذهن استدلالی خود می شنود. بسیار مهم است که وی از پیام هایی که در طی فکر کردن از ذهن خود می شنود آگاه باشد، درگیر افکارش نشود و بتواند آنها را رها کند. (كابات زين،2005). ذهن آگاهی به معنای هوشیاری و آگاهی کامل در هر لحظه از زندگی است. همان گونه که حافظ می فرماید:" حضوری گر همی خواهی زخود غافل مشو حافظ" غفلت از خود موجب از بین رفتن هوشیاری و آگاهی است. زمانی که فرد دچار غفلت می شود و در واقع تماس خود را با جهان اطراف از دست می دهد به تدریج دچار افسردگی می شود و نمی تواند از زندگی لذت ببرد. تکنیک ذهن آگاهی موجب می شود که فرد بتواند با تجارب زندگی در تماس باشد و از آن ها لذت ببرد (عیوضی، 1390). حواس جمع بودن و بیداری صد درصد و آگاه بودن نسبت به همه رخ دادهایی که همین الان در اطراف و همین طور درون بدن در حال اتفاق افتادن هستند. به این شکل که هیچ گونه قضاوت و پیش داوری نسبت به درست و نادرست بودن اتفاقات صورت نگیرد و این بیداری و حواس جمعی، آگاهی را تحت تاثیر قرار ندهد. ذهن آگاهی کیفیتی از بیداری است که در آن شخص از آگاه بودن خود آگاه می شود. یعنی می فهمد که در حال فهمیدن است. یعنی وقتی فکر می کند متوجه می شود که در حال فکر کردن است. به زبان ساده موضوعی را که راجع به آن فکر می کند می بیند، هم متوجه فکر کننده و هم متوجه پدیده تفکر است. این کیفیت بیداری شاید برای آدم های معمولی به راحتی قابل درک نباشد اما مفهومی بسیار ساده و قابل فهم است، با این وجود وقتی پای عمل به میان می آید مشخص می شود که رسیدن به حالت ذهن آگاهی پیچیده ترین مساله ساده عالم است (كابات زين،2005). قبل از اینکه ذهن آگاهی اتفاق بیفتد بیداری و هوشیاری دستکاری شده و نیمه خواب است. واکنش های انسان از قبل شرطی و برنامه ریزی شده است و به جای این که در زمان حال باشد، برنامه های آرشیوی و قدیمی مربوط به گذشته را نظاره می کند. البته این قیاس چندان هم کامل نیست چون در حالت واقعی دنیای اطراف ما بی اعتنا به شکل آگاهی ما، در حال پخش دایم صحنه های جدید و تازه است و ما برای زنده ماندن در این هستی، بسیاری مواقع مجبوریم به صحنه های تازه و به روز واکنش درست نشان دهیم. در مجموع می توان گفت هر چه انسان بیدارتر و هوشیارتر باشد و حواسش نسبت به اتفاقات جاری و اکنون زندگی اش جمع تر باشد ذهن آگاه تر است و پاسخ هایش به تحریکات زندگی خردمندانه تر و مؤثرتر و آرامش و اطمینان قلبی او بیشتر است. ذهن آگاهی یعنی حواس جمعی کامل نسبت به تک تک اتفاقاتی که همین الان و همین جا در زندگی دارد رخ می دهد. انسان چه ذهن آگاه باشد و چه نباشد این اتفاقات بالاخره رخ می دهند. اما وقتی در حالت ذهن آگاهی است تک تک این رخداد ها را می بیند و با تمام وجود حس می کند. ذهن آگاهی چیزی از جنس آگاهی است و یک علم و دانش نیست که آن را با حفظ کردن و به خاطر سپردن یاد بگیریم. ذهن آگاهی از جنس بیداری و هوشیاری است و هنر و مهارت نیست که آن را به یک شکلی بیاموزیم و بعد تا آخر عمر با خیال راحت به کار ببریم. ذهن آگاهی یک روش زندگی کردن تا آخر عمر است. روش هم خیلی ساده است. کافی است انسان حواس را جمع لحظه های زندگی کند و به جای سکونت در زمان های گذشته و آینده، در واقعی ترین زمان زندگی یعنی همین الان ساکن شود. به همین خاطر است که بر خلاف آنچه تصور می شود  ذهن آگاهی  یک سری جمله و فرمول و فن و تکنیک نیست که چند سال تمرین کنیم و بعد بگوئیم که به آن مسلط شده ایم. ذهن آگاهی یعنی بیداری و هشیاری صددرصد با لحظه لحظه اتفاقاتی که همین الان دارد رخ می دهند. ممکن است یک فرد کاملا بی سواد بتواند ذهن آگاه باشد اما یک استاد دانشگاه با سال ها تجربه تدریس نتواند آن را دریابد. ذهن آگاهی یک روش زندگی و البته روش طبیعی و درست زندگی است. یک فرد ذهن آگاه نسبت به اتفاقات بیرون وجودش کاملا آگاه و هشیار است و از همه مهم تر نسبت به اتفاقات درون وجود خودش هم کاملا بیدار و حواس جمع است. یک فرد ذهن آگاه را نمی توان به راحتی عصبانی کرد یا حسادتش را تحریک نمود و یا دلش را به رحم آورد و او را فریب داد. دلیلش این نیست که فرد ذهن آگاه عصبانی نمی شود یا حسادت نمی کند و یا دلش رحم را نمی شناسد و یا فریب نمی خورد. بلکه دلیلش این است که در وجود فرد ذهن آگاه مثل بقیه آدم های معمولی دکمه ای وجود ندارد که با فشردن آن احساساتش را تحریک کنند و به صورت از قبل برنامه ریزی شده خشمش را برانگیزند و او را به واکنش های خود به خودی و ناخواسته وادار سازند. فرد ذهن آگاه حواسش کاملا جمع است. از همان لحظه ای که سعی می کنید با زرنگی و زیرکی با احساسات و هیجانات و افکار او بازی کنید شما را زیر نظر دارد و گام به گام تمام افکار و هیجاناتی که درون وجود خودش در پاسخ به تحریکات شما زنده می شوند را رصد می کند. او تمام زنجیره واکنش های اتوماتیک بیرون و درون وجودش را می شناسد و آن ها را نظاره می کند. یک جور نظاره بی طرفانه و بدون پیشداوری اما هشیارانه و آگاهانه و اتفاقا به همین خاطر است که خیلی ها ذهن آگاهی را یک جور خاص "دیدن" دنیا می دانند (کوثری، 1390). قابلیت درک شرایط به طور مستمر، به خصوص در مواقع آشوب احساسی، یک مهارت خاص است. ذهن اگاهی یکی از مهم ترین دیدگاه های سنت 2500 ساله در روانشناسی بوده است. می توانیم درباره ذهن آگاهی صحبت کنیم یا در رابطه با آن به درازا مطلب بنویسیم، اما برای درک صحیح ذهن اگاهی ، باید مستقیماً آن را تجربه کنیم. با تمرین مداوم، هرفرد در نهایت می تواند دریابد که چگونه بیشتر و بیشتر در زندگی آگاه باشد (ديدونا، 2009). ذهن آگاهی در آیین بودا تحت عنوان "توجه محض" یا ثبت غیر استدلالی رویدادها بدون واکنش یا ارزیابی ذهنی تعریف شده است. ذهن آگاهی به فرایند توجه مداوم بیشتر از محتواي هر رویداد تمرکز دارد (کارداکیوتو، 2005) بر اساس آموزش یک سري تکالیف به صورت هشیار و خودآگاه، ذهن آگاهی است. هر تمرین به طور هدفمند و آگاهانه می تواند ظرفیت و توانایی نظام پردازش اطلاعات، را افزایش دهد. تمرین هاي ذهن آگاهی می تواند به عنوان یک نظام هشدار اولیه مانع شروع یک انفجار یا سیل قریب الوقوع شود. شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی، نوید تازه اي در تبیین رویکرد درمان شناختی رفتاري است. آموزش ذهن آگاهی مستلزم یادگیري فراشناختی و راهبردهاي رفتاري جدید براي متمرکز شدن روي توجه، جلوگیري از نشخوارهاي فکري و گرایش به پاسخ هاي نگران کننده است و همچنین باعث گسترش افکار جدید و کاهش هیجانات ناخوشایند می شود(کري جی، 2004؛ نقل از بيرامي و عبدی، 1388). مداخلات مبتني بر ذهن آگاهي به عنوان يكي از درمانهاي شناختي- رفتاري نسل سوم يا موج سوم قلمداد مي شود. ذهن آگاهي شكلي از مراقبه است كه ريشه در تعاليم و آئين هاي مذهبي شرقي خصوصاً بودا دارد (اوست، 2008). كابات- زين ذهن آگاهي را توجه كردن به شيوه اي خاص، هدفمند، در زمان كنوني و بدون قضاوت و پيشداوري تعريف كرده است (نقل از سگال، ويليامز و تيزدل، 2003). مارشا لينهان(1993) براي اولين بار به ضرورت گنجاندن ذهن آگاهي به عنوان يكي از مؤلفه هاي اساسي درمان هاي روانشناختي تأكيد كرد. ذهن اگاهي به رشد سه كيفيت خودداري از قضاوت، آگاهي قصدمندانه و تمركز بر لحظه كنوني در توجه فرد نياز دارد كه توجه متمركز بر لحظه حال پردازش تمام جنبه هاي تجربه بلاواسطه شامل فعاليت هاي شناختي، فيزيولوژيكي يا رفتاري را موجب مي شود. بواسطه تمرين ها و تكنيك هاي مبتني بر ذهن آگاهي فرد نسبت به فعاليت هاي روزانه خود آگاهي پيدا مي كند، به كاركرد اتوماتيك ذهن در دنياي گذشته و آينده آگاهي مي يابد و از طريق آگاهي لحظه به لحظه از افكار، احساسات و حالت هاي جسماني بر آنها كنترل پيدا مي كند و از ذهن روزمره و اتوماتيك متمركز بر گذشته و آينده رها مي شود (سگال، تیزدل و ویلیامز، 2002.، راي و ساندرسون، 2004). وجود فکر و احساس و هیجان و عادت و واکنش های غیر ارادی را در بدن انسان نمی توان انکار کرد. یک فرد ذهن آگاه هم آنها را انکار نمی کند. بلکه برعکس با دلی باز و قلبی مطمئن به همه افکار و احساسات و هیجانات و عادت ها و واکنش ها اجازه خودنمایی و عرض اندام می دهد. فقط یک تفاوت عمده فرد ذهن آگاه با  معمولی ها دارد و آن این است که خودش را به افکار و احساسات و ایده ها و تخیلاتش نمی چسباند و آنها را با خودش یکی نمی داند.  یعنی هویت خودش را از آنها طلب نمی کند. این نکته بسیار مهمی است که اگر درست درک شود می تواند تحولی خارق العاده در زندگی انسان ایجاد کند. برای فرد ذهن آگاه فکر یک چیز است و واقعیت زندگی یک چیز دیگر و فکر الزاما واقعیت زندگی نیست. اینکه فرد به چیزی فکر کند و گمان کند دنیا هم با این فکر یکی است غلط است. فرد ذهن آگاه غلط بودن این فکر و واقعیت را می فهمد و به زبان واقعی تر می بیند و در نتیجه هرگز خودش را با فکر یکی نمی داند. برای یک فرد معمولی فرآیند تفکر وحاصل آن یعنی فکر و اندیشه ای که از این فرآیند بدست می آید یک چیز واقعی است. اما برای فرد ذهن آگاه اصلا چنین نیست و فکر نهایتا فقط یک فکر است و ربطی به واقعیت ندارد. فرد ذهن آگاه خودش را با فکر خودش یکی نمی داند. اگر فردی فکر می کند اشتباه کرده است و یا دیگران فکر می کنند فردی شکست خورده است، این نظر و فکر فرد و دیگران، ربطی به  واقعیت زندگی ندارد. فقط یک فکر و نظر است. فکر هم چیزی جز چرخیدن ذهن در لابلای تصاویر حافظه و ایده ها و نظرات ذهنی نیست. فرد ذهن آگاه خودش را با فکر خودش یکی نمی داند و بر اساس افکار و احساساتش، هویت خود را شناسایی نمی کند. بعضی افکار بیمارگونه و مریض اند. بعضی افکار برعکس شادی بخش و انرژی آفرین اند. بعضی افکار هم خنثی هستند. فرد ذهن آگاه با همه این افکار و احساسات مهربان است. او به همه آنها اجازه می دهد جلوی چشمانش رژه بروند و هر خوش رقصی  و عرض اندام و جلوه گری که دوست دارند را انجام دهند، اما در عین حال، فرد ذهن آگاه بر این باور است که این افکار و ایده ها و احساسات  ربطی به خود واقعی او  ندارند. فرد ذهن آگاه با افکار بد نمی جنگد و طرف افکار خوب را نمی گیرد. با افکار خنثی کنار نمی آید و خلاصه خود را وارد بازی خسته کننده و انرژی بر فکرچرخی نمی کند. چون فکر، فکر است، حوزه وظایف مشخصی دارد و برای حل مساله به درد می خورد اما نمی تواند در حوزه هویت درونی فرد وارد شود و در این حوزه سهم بخواهد و دنبال "من" برای خودش بگردد. احساس هم در جای خود فقط احساس است و چیزی بیشتر از آن نیست. مهم این است که فرد به این مرتبه از بیداری و هوشیاری برسد که خودش را با افکار و اندیشه هایش یکی نگیرد. همینطور با افکار و ایده ها و نظرات دیگران خودش را یکی نپندارد (کوثری،1390). یکی از اصول مهم در ذهن آگاهی "رها کردن" است. ما به طور کلی به خیلی چیزها چسبیده ایم: باورها، رویدادهای خاص، زمان های خاص، یک منظره، یک خواسته و ... . زمانی که یاد بگیریم این چیزها را رها کنیم، نسبت به آنها آگاهی و پذیرش بیشتری کسب می کنیم و بدین ترتیب مشکلات و مسائل را با ذهنی شفاف تر و گشوده تر بررسی خواهیم کرد. یکی دیگر از اصول ذهن آگاهی اعتماد کردن است. ما ممکن است همیشه آنچه را رخ می دهد درک نکنیم ولی اگر یاد بگیریم به خودمان یا دیگران و به ویژه به قوانین هستی اعتماد کنیم، این کار قدرتی عمیق به ما می دهد که امنیت، تعادل و گشایش در کارها را به همراه دارد (عیوضی، 1390). آگاهی به صورت فطری قدرتمند است و توجه، چیزی است که به آگاهی معطوف می شود. فقط با فهمیدن اینکه در اطراف ما چه اتفاقی می افتد، می توانیم شروع کنیم تا خود را از احساسات سخت و دل مشغولی ها رها کنیم. گاهی اوقات تقریباً می تواند ساده باشد، مثلاً کسی که در هنگام خشم، عصبانیت خود را با معطوف کردن تو جهش به « کف پاهایش» فرو می نشاند (سینگ، والر، آدکینز و میرز، 2003). با تغییر جهت دادن توجه به جای تلاش برای کنترل یا سرکوب کردن احساسات عمیق می توانیم به نحوه احساسی کردن خود نظم ببخشیم (ديدونا، 2009). جنبه دیگر ذهن آگاهی به خاطر آوردن است، این مورد به یاد آوردن اتفاقات گذشته اشاره نمی کند، بلکه به معنای به خاطر آوردن جهت آگاهی و توجه داشتن و پررنگ کردن «وقایع» مهم در روند ذهن آگاهی است. هدف از ذهن آگاهی در متون قدیمی، اهمیت ندادن به مسائل غیر ضروری است که از طریق آگاهی نسبت به کارکردهای ذهن در این دنیای مادی، موجب رنج و عذاب می شوند. متخصص روان درمانی به طور فعال برروی قسمتی از ذهن کار می کند که در واقع وقوع حوادث پیش بینی نشده در زندگی، قادر به تحمل آن باشد. علاوه بر این فرد با مشاهده دقیق واقعیت درونی خود درمی یابد که خوشحالی، کیفیتی نیست که وابسته به عناصر بیرونی و تغییرات دنیای بیرون باشد و زمانی اتفاق می افتد که فرد وابستگی به افکار، موضع گرفتن و برنامه های ذهنی از پیش تعیین شده را رها کند و در نتیجه رفتارهای خودکاری را که برای رسیدن به موقعیت های لذت آور یا فرار از موقعیت های دردناک انجام می دهد، کنار بگذارد و به رهایی برسد(كابات زين،2005 ). ذهن آگاهی به تنهایی برای بدست آوردن شادی کافی نیست، اما شرایط ساختاری را برای سایر فاکتورهای ضروری فراهم می کند (وبیسرتسیکی، 2007). در ادبیات کلاسیک، ذهن آگاهی معمولاً در مورد عملکردش مورد بحث قرار می گرفت، نه هدف به تنهایی. ذهن آگاهی بخش مهمی از یک پروژه طراحی شده است تا عادت های مستحکم، یا حرص و یا رفتارهایی که به ما و دیگران صدمه می رساند را ریشه کن کند (كابات زين، 2005). ذهن اگاهی به طور چشم گیری ارتباط انسان ها را با تجربیاتشان مورد تغییر قرار می دهد و می تواند تحمل سختی و عذاب را کاهش داده و جنبه های مثبت وجودی را دگرگون سازد. این یک اصل در روند روانشناسی است که می تواند چگونگی پاسخ ما به سختی های اجتناب ناپذیرزندگی را تغییر دهد؛ نه تنها درباره چالش های موجود، بلکه مشکلات حاد روانشناسی مانند خودکشی(لینهان، 1993)، افسردگی مزمن (سگال ویلیامز و تیزدل، 2002) و روانپزشکی (باخ و هایز، 2002). ذهن آگاهی پدیده جدیدی نیست، بلکه قابلیت آگاه بودن و هوشیاری کامل است قسمتی از خصوصیات روحی و روانی انسان است که او را بشر می سازد. متأسفانه در این دنیا، تنها برای دوره ای مشخصی زندگی می کنیم و خیلی زود مجذوب خیالبافی و حکایت های شخصی می شویم (كابات زين، 2005). فرد ذهن آگاه در مورد عادت ها و رفتارها و واکنش های غیر ارادی و خود به خودی ضمیر ناخودآگاه هم منکر آنها نیست. فقط شخص ذهن آگاه اصرار دارد که در تمام این فرآیند های به ظاهر غیر ارادی و خود به خودی حضور فعال داشته باشد. نه به عنوان کسی که قصد دخالت یا خرابکاری یا اصلاح دارد. بلکه فقط به صورت یک ناظر و تماشاچی کاملا بی طرف! در بحث ذهن آگاهی گفته می شود وقتی شما بتوانید عملیات خود به خودی درون ذهن و ضمیر خود را دقیق و لحظه به لحظه رصد کنید و زیر نظر بگیرید، آنگاه این عملیات از حالت واکنشی و غیر ارادی خارج می شوند و به صورت پاسخ های عاقلانه تر و پخته تر ظاهر می شوند. اما برای اینکار فرد ذهن آگاه کاری انجام نمی دهد فقط شش دانگ حواسش را جمع می کند تا ببیند این اتفاقات زنجیره ای و اتوماتیک که در درون احساس و افکار او رخ می دهند و سرانجام به صورت یک واکنش رفتاری نمود پیدا می کنند به چه ترتیبی و با دخالت چه بخش هایی شکل می گیرند. برای همین است که می گویند ذهن آگاهی یک جور بیداری در بیداری است. یعنی خیلی از آدم های معمولی، که همین الان به ظاهر آنها را بیدار گمان می کنیم، فقط چون چشمانشان باز است، وقتی وارد حالت ذهن آگاهی می شوند تازه درک می کنند که بیداری یعنی چه و تازه به معنای واقعی از خواب زندگی بیدار می شوند و سرزندگی را دوباره احساس می کنند. اگر بخواهیم به زبان ساده و به صورت مقایسه ای روحیه و رفتار یک فرد ذهن آگاه را با یک فرد معمولی مقایسه کنیم ، می توانیم بگوئیم که: می توانیم بگوئیم فرد ذهن آگاه زندگی را به صورت مستقیم تجربه می کند و جرات رودرروشدن با حوادث و اتفاقات واقعی زندگی درست همین الان و همین جا را دارد. اما فرد معمولی اصرار دارد که با توسل به رفتارهای عادتی و واکنش های از قبل برنامه ریزی شده ضمیر ناخودآگاه مانند کبک سرخود را زیر برف غفلت پنهان کند و به شکلی خود را سرگرم کند و بگذارد امواج زندگی از کنار او بگذرند و او با حواس پرت کردن خودش آنها را نبیند و با آنها روبرو نشود. فرد ذهن آگاه با شوق و اشتیاق و اراده خودش به استقبال واقعیت همین الان زندگی اش می رود و فرد معمولی از آن می گریزد و طفره می رود. فرد ذهن آگاه با قصد و نیت مشخص و از روی عمد شش دانگ حواسش را حتی در سخت ترین شرایط حواس جمعی روی زمان همین الان زندگی اش متمرکز می کند. اما فرد معمولی کنترل اوضاع را به ضمیر ناخودآگاه و عادت ها می سپارد. فرد ذهن آگاه در هر لحظه با اراده خود، توجه خودش را روی یک موضوع متمرکز می کند. اگر هم حواسش پرت شد و فکرش جای دیگر رفت بلافاصله به خاطر ذهن آگاه بودنش این انحراف فکر را می فهمد و با مهربانی و بدون اینکه خود را سرزنش یا انتقاد کند دوباره حواسش را روی موضوع دلخواه و انتخابی خودش جمع می کند. فرد ذهن آگاه خیلی حواس جمع است. بهره وری و کارآیی او در فعالیت های  زندگی عالی است. چون با تمام توجه هر کدام از کارهای روزمره اش را انجام می دهد. او سرشار از انرژی است چون انرژی حیانی اش را روی افکار بی ربط هدر نمی دهد. فرد ذهن آگاه در زمان الان حضور کامل دارد در حالی که فرد معمولی در گذشته و آینده زندگی می کند و هیچ سهمی از حیات را برای همین الان زندگی اش کنار نمی گذارد. در حقیقت اگر بخواهیم تفاوت روحیه فرد ذهن آگاه با فرد معمولی را مشخص کنیم باید هفت عنصر کلیدی ذهن آگاهی را از قبل بشناسیم تا بتوانیم نسبت به ذهن آگاه بودن یک فرد یا معمولی بودن او اظهار نظر کنیم (کوثری، 1390). هفت عنصر اساسی ذهن آگاهی عبارتند از: (كابات زين،2005) 1) بی قضاوتی : یعنی بدون پیش داوری و حذف و تائید با زندگی برخورد کنیم و ورای درستی و نادرستی اتفاقات درون و بیرون خود را نظاره کنیم. 2) صبور بودن : یعنی حوصله داشتن و شکیبا بودن و حق دادن به اتفاقات برای اینکه در زمان مناسب خودشان رخ دهند. 3) ذهنی باز داشتن: یعنی درک همه چیز  همانگونه که هستند. یعنی تقسیم نکردن ذهن به سیاه و سفید.یعنی آمادگی کامل درونی داشتن برای روبرو شدن با واقعیت های زندگی همانگونه که هستند.بی کم و کاست. 4) اطمینان داشتن: یعنی مطمئن بودن به اینکه توانایی "ذهن‏آگاه" شدن در وجود همه آدمها  هست و هر انسانی می تواند این شکل متفاوت بیداری و هشیاری را در تمام لحظات زندگی اش حفظ کند. یعنی یقین داشتن که درست ترین شیوه زندگی ذهن آگاهی است. 5) اصالت بخشیدن به بودن به جای سرگرم کاری شدن: یعنی به جای فرار از لحظه الان و مشغول ساختن عمدی خود به انجام یک کار (و چه بسا کارهای بی فایده) ، بپذیریم که بودن و حضور ذهن داشتن در لحظه اکنون ، بسیار ارزشمندتر از انجام هر کار دیگری است. 6) پذیرفتن واقعیت های زندگی در هر لحظه: به این شکل که اوضاع و اتفاقات و شرایط زندگی خود را همینطوری که واقعا هست بپذیریم و آن ها را انکار نکنیم. در حقیقت با دیدن واقعیت به همین شکلی که هست خود را برای تغییر و اصلاح آن به شکل درست آماده می کنیم. 7) دلبسته نبودن و رها کردن : یعنی خود را با هیچ چیز دیگری در این عالم یکی ندانستن.و اسیر و دلبسته نبودن به هیچ چیز! اگر این هفت عنصر کلیدی در وجود یک شخص پیدا شود ، آن شخص را می توان یک فرد ذهن آگاه دانست و به محض اینکه یکی از این عناصر از وجود شخص دور شود او از حالت ذهن آگاهی دور می شود. حال فرقی نمی کند که آن شخص پنجاه سال تمرین ذهن آگاهی کرده باشد یا پنج دقیقه. مهم این است که اگر می خواهیم ذهن آگاه باشیم باید همیشه این عناصر کلیدی را در روحیه و شخصیت خود حفظ کنیم و آنها را شناسایی و تقویت نمائیم(كابات زين،2005). بررسی و پژوهش اخیر ذهن آگاهی، یک استراتژیک برای برخی درمان های جدید است. بسیاری از درمان گران خیرخواه پیش از موقع تلاش می کنند تا مشکلات بیمار را « حل کنند» اما ندانسته و از روی سهو از طریق نادیده گرفتن پذیرش شخصی و درک شخصی و مشکلات رفتاری و احساسی و از طریق تلاش های غریزی ممکن است رنج و مشقت رشد بیابد و ما را به سمت فعالیت های متغیر سوق دهد. رویکرد برنامه جدیدی که بر مبنای ذهن آگاهی پایه گذاری شده « اول آگاهی و پذیرش، دوم تغییر» می باشد (ديدونا،2009). درطول دو دهه گذشته توجه روبه رشدی به امکان اثر بخشی روان شناسی شرقی دریک محیط بالینی و به خصوص آن دسته از تکنیک های مبتنی بر شیوه های با منشاء بودایی به وجود آمده است. مطالعات متعددی به بررسی امکان کاربرد بالینی این دیدگاهها و کاربرد آنها در درمان اختلالات روان شناختی صورت گرفته است. فعالیت هاو پژوهش های محققین و درمانگران، سرانجام منجر به کاربرد اصول و روش های درمانی در موقعیت های بالینی شد. روش هایی که به طور وسیعی ریشه در روان شناسی شرقی داشته است. اگرچه ذهن آگاهی توسط روان درمانگر غربی مورد قبول واقع شد، اگر چه ذهن اگاهي از لحاظ معناومفهوم ورويكردها رشد يافته ولي ریشه در آموزه هاي کهن اش دارد. مخصوصاً، کیفیت های ذهنی ماورای ساتی(آگاهی، توجه و به خاطر آوردن ) در ذهن آگاهی است که باعث شد آن را برای ايجاد ارامش در شرایط کلینیکی بپذیرفتیم. این کیفیت ها شامل عدم قضاوت، پذیرش و همدلي است (ديدونا، 2009). ذهن آگاهي يعني بودن در لحظه با هر آنچه اكنون هست، بدون قضاوت و بدون اظهارنظر درباره آنچه اتفاق مي افتد؛ يعني تجربه واقعيت محض بدون توضيح (سگال ، تيزديل و ويليامز، 2002). اساس ذهن آگاهي از تمرين هاي مراقبه بودائيسم گرفته شده است كه ظرفيت توجه و آگاهي پيگير و هوشمندانه را (كه فراتر از فكر است) افزايش مي دهد. تمرين هاي مراقبه و ذهن آگاهي به افزايش توانايي خودآگاهي و پذيرش خود در بيماران منجر مي شود. ذهن آگاهي يك روش يا فن نيست، اگرچه در انجام آن روش ها و فنون مختلف زيادي به كار رفته است. ذهن آگاهي را مي توان به عنوان يك شيوة "بودن" يا يك شيوه "فهميدن" توصيف كرد كه مستلزم درك كردن احساسات شخصي است(بائر، 2003). ذهن‏آگاهی با وجودی که هم اکنون در دانشگاه های معتبر جهان به عنوان یک روش کارآمد و بی‏نظیر جهت بازیابی شخصیت‏های آسیب دیده و سالم سازی و برگرداندن روح و ذهن به حالت طبیعی شناخته شده است ، اما در عین حال روشی است تجربی و فوق العاده ساده و عملی که هر فردی بدون نیاز به سواد و دانشی خاص، می تواند به راحتی آن را در زندگی خود تجربه کند (کوثری، 1390). بیر (2003) به عنوان مشاهدة فاقد قضاوت نسبت به جریان در حال پیشرفت درونی و بیرونی محرك ها و بروز آنها تعریف کرد. قضاوت نکردن، ذهن آگاهی را پرورش می دهد وقتی شما با وضعیت هیجانی یا فیزیکی سختی روبه رو می شوید، قضاوت نکردن دربارة تجربیات، بیشتراز آن چه که می بینید و هستید و چیزي که باید باشید، آگاه می شوید. البته این از پذیرش تجربیات لذت آور و دردناك ناشی می شود. پذیرش این نیست که دوباره چیزهایی که از نظر اخلاقی قابل قبول نیست را تصدیق کنیم، بلکه پذیرش در مورد رفتارها متفاوت است. به عبارت دیگر تغییر همسان پذیرش است اگر چه سریعتر اتفاق می افتد. ذهن آگاهی واژه ای است که اشاره به یک توانایی بالقوه انسانی برای آگاهی غیر مفهومی، بدون قضاوت و متمرکز در زمان حال دارد. این آگاهی از توجه عمدی به آنچه که از درون و بیرون فرد در حال وقوع است، با یک نگرش دوستانه و پذیرش نسبت به آنچه که در حال وقوع است، نشأت میگیرد. انسان ها ذهن آگاهی را با بهره گیری از از مراقبه در اشکال مختلف در طی هزاران سال پرورش وگسترش داده اند. کارلن و لانگر (2006) از ذهن آگاهی به عنوان وضعیت شناختی یاد کردند و با صراحت بیان نمودند که بین ذهن آگاهی و مراقبۀ ذهن آگاهی بودائی تمایز وجود دارد البته نباید منکر شباهت هاي آنها شد. همچنین بین ذهن آگاهی و درمان عقلانی-عاطفی الیس شباهت هایی وجود دارد(نقل از بيرامي و عبدی، 1388). علاقه به ذهن آگاهی در دو دهه گذشته رشد یافته و اثر بخشی آن در افراد زیادی از قبیل بیماران سرطانی، افسردگی، بیماران قلبی و همچنین کارمندان بخش مراقبت های سلامتی بررسی شده است. (بیدو و مورفی، 2004؛ پریس و داویز، 2005؛ گازلا، 2005؛ اسمیت و ریچاردسون، هافمن و گتون، 2005؛ تکن و دیگران، 2003؛ نقل از پریسمان ، 2009). كريستلر و هالت (1999) ادعا مي كنند كه توسعة مهارت هاي مشاهدة خود در طي آموزش هاي ذهن آگاهی باعث بهبود شناخت سرنخ هاي سيري در پرخورها مي گردد، به همين ترتيب توانايي مشاهدة كشش هاي مربوط به پرخوري را افزايش مي دهد. مارلات (1994) اثرات مشابهي را در معتادان رو به بهبود بيان مي كند. لينهان (1993) مطرح مي سازد كه مشاهدة بدون قضاوت، فرصت شناخت پيامدهاي يك رفتار را ممكن ميسازد (نظير عصباني كردن رئيس با تأخيرهاي مكرر خود). اين شناخت، تغييرات رفتاري مؤثرتري را به دنبال خواهد داشت. ذهن آگاهی گرچه از شرق نشات گرفته است. اما امروزه در غرب جایگاه ویژه ای یافته است. برای مثال کابات زین برنامه ای تحت عنوان " کاهش استرس بر مبنای ذهن آگاهی " یا MBSR را در غرب توسعه داده که یکی از شیوه های طب مکمل بوده و در حال حاظر در بیش از 200 بیمارستان امریکایی ارایه شده و موضوع بسیاری از پژوهش های دانشگاهی در طب مکمل و جایگزین است. این رویکرد در بعضی از روش های روان درمانی جدید به خصوص برای ترک اعتیاد و رفع استرس و وسواس ذهنی و افزایش تمرکز در دانشجویان و آرام سازی بیماران مصیبت زده استفاده می شود که می توان از جمله به " شناخت درمانی بر مبنای ذهن آگاهی " اشاره کرد که جزو موضوعات داغ روان درمانی مدرن است. درست است که در شرق دور موضوع ذهن آگاهی کشف شد، اما در حال حاظر در سراسر جهان به عنوان یک رویکرد فوق العاده موثر و کارآمد برای مقابله با مشکلات روز افزون روانی قرن بیست و یک مطرح است. اما اگر بخواهیم از منظر تحقیقات علمی به ذهن آگاهی نگاه کنیم باید بگوییم که در حال حاظر بسیاری از روانشناسان بالینی از ذهن آگاهی به عنوان یک ابزار غیر دارویی بسیار کارآمد، برای کاهش استرس و اضطراب استفاده می کنند. 1-5-2-2-تعریف ذهن آگاهی « ذهن آگاهی » یک ترجمه انگلیسی از کلمه پالی، ساتی است که آگاهی، توجه و به خاطر سپردن از آن استنباط می شود (پالی زبانی است که از همان ابتدا در آموزش های بودا کاربرد داشت و ضبط می شد). اولین ترجمه لغت ساتی از ذهن اگاهی به سال 1921 بر می گردد (واستد، 2001) واکنون یک گسترده وسیعی از نظرات و تمرین ها را شامل می گردد(نقل از دیدونا، 2009) کابات زین مهم ترین پیشگام در کابرد درمانی، ذهن آگاهی است و آن را به عنوان « آگاهی که از طریق توجه کردن به هدف در زمان و عدم قضاوت و تحلیل لحظه به لحظه تجربه است تعریف کرد(کابات زین، 2003). در سال 2004، بیشاپ و همکارانش، 2004؛ نقل از ديدونا، 2009) یک تعریف را با اتفاق آراء در باره تعریف ذهن آگاهی ارائه کردند : ذهن آگاهی کنترل شخصی از توجه است که بر تجربه آنی باقی می ماند در نتیجه اجازه می دهد که تشخیص و درک رویدادهای ذهنی در زمان کنونی افزایش یابد. یک تعریف روشن از ذهن اگاهی، آگاهی از تجربیات کنونی، با پذیرش است(حرمر، سگال و خاتون، 2005؛ نقل از ديدونا، 2009). شايد متداولترين تعريف ها تعريفي باشد كه توسط كابات زين (1994) ارائه شد: ذهن آگاهی عبارتست از توجه به شيوه اي خاص: روي يك هدف، در زمان حال و بدون قضاوت. چندين تعريف ديگر نيز با اين تعريف مشابه اند. به عنوان مثال، مارلت و كريستلر (1999) ذهن آگاهی رابه عنوان اختصاص توجه كامل فرد به تجربه فعلي به صورت لحظه به لحظه تعريف كرد ه اند و براون و رايان (2003) از آن به عنوان حالت توجه داشتن يا آگاه بودن از آنچه در حال اتفاق مي افتد تعريف كرده اند. برخي تعاريف ديگر تا حدي جزئي ترند. طبق تعريف بيشاب (2004) ذهن آگاهی عبارتست از فرايند تنظيم توجه به منظور اختصاص كيفيت آگاهي غير مشروح به تجربه فعلي و حاضر و اختصاص كيفيت مرتبط با تجربه فرد از طريق كنجكاوي،صراحت تجربي و پذیرش. از نظر سگال، ویلیامز و تیزدل (2002) در تمرينات ذهن آگاهی، تمركز فرد به سمت تجربياتي است كه به وجود مي آيند، در حالي كه بطور همزمان، موقعيت كنجكاوي به فرد اجازه مي دهد كه آن چه اتفاق مي افتد را بدون افتادن در دام قضاوت ها يا عكس العمل هاي ناگهاني كشف نمايد. اين نويسندگان همچنين بيان مي كنند كه ذهن آگاهی با رفتارهای خودکار و اعمال بدون هو شیاری و رفتارهایی که خودکار هستند متضاد است. كابات زين (2003) مطرح می سازد ذهن آگاهی شامل كيفيت و ويژگي مهربانانه و دلسوزانه از طريق توجه، حس علاقه و باور دوستانه و صميمي است. به طور مشابه مارلت و كريستلر (1999) بر اين باورند كه ذهن آگاهی عبارتست از مشاهده تجربيات فرد با نگرش به پذیرش و عشق ورزیدن به هم نوع. در 25تا30 سال گذشته علوم پزشکی غربی توجه زیادی به ارتباطات جسمی و روان شناختی تمرینات مراقبه و ذهن آگاهی از خود نشان داده است (والش و شاپیرو، 2006) پژوهشگران جدید از اساتید مراقبه برای ارائه تعاریفی از ذهن آگاهی مشارکت خواستند(جدول 1). جدول 1: تعاریف ذهن آگاهی(برانتلی و گریسون؛ نقل از ديدونا، 2009) تعریف((مشاهده بدون قضاوت از محرک های درونی و بیرونی.))خود تنظیمی توجه و پذیرش جهت گیری ویژه به سمت تجربه مرجعبائر(2003) آگاهی فرد از زمان حال که با کنجکاوی و پذیرش همراه است.))بیشاب و دیگران (2004)((آگاهی در لحظه حال،دوستانه و بدون قضاوت))برانتلی (2003) ((آگاهی از تجربیات زمان حال با پذیرش))جرمر (2005) ((آگاهی که از توجه هدفمند در زمان حال بدون قضاوت برای آشکار شدن تجربیات لحظه به لحظه بروز می کند.))کابات – زین (2003)((کاملا در زمان حال بودن بدون پاسخ های عادتی))سالزبرگ و گلدشتاین (2001) شيوه هايي كه بطور معمول در آموزش ذهن آگاهی بكار مي روند در راستاي اين تعاريف و توضيحات قرار می گیرند. افرادي كه در فرايند آموزش ذهن آگاهی شركت مي كنند اغلب تشويق مي شوند كه توجهشان ر ابه انواع خاصي از محرك هايي كه در زمان حال وجود دارند، نظير صداهايي كه شنيده مي شوند يا حركاتي كه در محيط وجود دارد و يا تنفس متمركز سازند. اگر افكار، شرايط عاطفي، علايق يا ديگر تجربيات برانگيخته شود، شركت كنندگان تشويق مي شوند كه آنها را مشاهده كنند. نام گذاري خلاصه و جزئي تجربيات قابل مشاهده، با استفاده از كلمات و عبارات كوتاه، مورد تشويق قرار مي گيرد. به طور معمول، از شركت كنندگان خواسته مي شود كه حالت پذيرش (اعتقاد)، تمايل، اجازه دادن، صراحت، كنجكاوي، مهرباني و صمميت را در تجربيات مشاهده شده بگنجانند و از تلاش هايي در خصوص ارزيابي، قضاوت، تغيير و پايان يافتن از آنها، حتي اگر نامطلوب و ناخوشايند باشند، خودداري نمايند. مهارت هاي پائين شامل غير قابل قضاوت بودن (پذيرش،اجازه يا خودداري از ارزيابي)، تك بعدي فكر كردن (با تمايل و گرايش متمركز )و مؤثرتر بودن (استفاده از ابزارهاي مهارتي) است. اين مجموعه از تعاريف، توصيفات و ساختارهاي در آموزش ذهن آگاهی، بيانگر اين است كه ذهن آگاهی ممكن است به عنوان ساختاري چند بعدي در نظر گرفته شود كه شامل توجه به (مشاهده و بيان) تجربيات لحظه اي فعلي، نام گذاري آن با كلمات و انجام آن با آگاهي يا خودداري شروع خودكار آن است. ويژگي هاي خاص توجه بسیار مهم بنظر مي رسد. اصطلاحاتي كه براي اين ویژگي ها بكار مي رود عبارتست از: پذيرش، صراحت، عدم قضاوت، تمايل، مهرباني و كنجكاوي(ديدونا، 2009). شاید هیچ وضعیتی بهتر از تجربه درونی ترس رابطه ی عمیق بین مغز و رفتار ذهن و جسم را تشریح نمی کند. با توجه به اینکه علم آسیب شناسی روانی با گرایش اضطراب برای اجتناب از تجربه درونی ترس معرفی می شود، فرض ما بر این است که تمرین ذهن آگاهی می تواند موجب ارتباطی منطقی با تجربه جسمی، احساسی و شناختی در فرد حتی در زمان نگرانی یا ترس شدید شود. علاوه بر آن ما می گوییم که آن ارتباط منطقی که با استفاده از توجه شدید، آگاهی متمرکز شده در زمان حال، پذیرش و خود اگاهی بهبود می یابد می تواند موجب رهایی روانشناختی از اضطراب مستمر و انعطاف رفتاری بیشتر در فرد گردد.تمرین ذهن آگاهی ابزار مؤثر و سالم تری در ارتباط با تجربه درونی ترس و اضطراب از طریق خود تنظیمی عمومی آگاهی بدون قضاوت محسوب می شود.تمرین ذهن آگاهی با بکارگیری فرایند های درونی تفکر و احساس همراه با تثبیت الگوهای ناخودآگاه در بدن و ذهن در تعامل با رابطه ای منطقی بر اساس پذیرش، شامل تمام حیطه تجربه بشری در هر لحظه صورت می گیرد. فواید تمرین ذهن آگاهی در شرایط ترس و اضطراب از این ارتباط آگاهانه و منطقی منتج می شود (ديدونا، 2009). سایر عبارت های کوتاه مرتبط که ممکن است در ذهن آگاهی درمانی استفاده شود شامل، هوشیـاری محبت آمیـز، پـذیرش ذهن آگاهی، شخصیت بـی غل و غـش و توجـه به دلسـوزی می باشد. افزایش وضوح در پذیرش فرمول ذهن آگاهی، برای درمان گران روانی، معنایی ایجاد می کند. وقتی بیماران به روان درمانی می آیند، اغلب تحت فشار شدیدی هستند و در جستجوی فردی می گردند که برای فهمیدن اینکه آنها چه کسانی هستند و چرا عذاب می کشند زمان بگذارد و با آنها صحبت کند. آنها شدیداً خواستار نوعی استراتژی برای آرامش هستند. اگر ما بدون فراهم کردن پذیرش و دلسوزی، کمکی به بیماران خود کنیم این فرد به سادگی احساس گیجی و سردر گمی می کند (ديدونا، 2009). به صورت مشابه، در روابط درمان شناسی شخصی، دلسوزی نیز مهم است. دلسوزی و پذیرش شخصی «ابزارهای مهارتی » هستند. برای آگاه بودن و تلاش کردن تحت شرایط و موفقیت های مختلف و برای داشتن چشمان باز به قلبی باز نیز نیاز داریم (ديدونا، 2009). 2-5-2-2-کاهش استرس مبتني بر ذهن آگاهی بر اساس نظر كابات زين (1990) ذهن آگاهی به معني توجه كردن به طريق خاص، معطوف به هدف، در زمان حال و بدون داوري است. در ذهن آگاهی فرد مي آموزد كه در هر لحظه از حالت ذهني خود آگاهي داشته و توجه خود را به شيوه هاي مختلف ذهني خود متمركز نمايد. ذهن آگاهی روشي است که شامل آگاهي غيرتصادفي لحظه به لحظه از تجارب داخلي و خارجي است . از جمله افکار و احساسات بدن، و تا حد زيادي موجب کاهش استرس شده و ابزاري براي ارتقاي علائم مرتبط با امراض درماني مختلف از جمله سرطان است. وى در كلينيك كاهش استرس خود، به شركت كنندگان تمرين آرامش ذهني همراه با حضور ذهن مي داد. اين كوشش ها به شكل گرفتن مدل مبتني بر كاهش استرس انجاميد. MBSR شامل گروهي از مداخلات درماني از جمله مراقبه ذهن آگاهي و يوگاي آرام است که براي کاربردهاي استرس، درد و بيماري طراحي شده است. اين برنامه به صورت کيفي مجزا از اشکال ديگر مراقبه درک مي شود .به طور مثال بر اساس مانترا) هدف آن دستيابي به وضعيت ريلکسيشن نيست، بلکه بيشتر در ايجاد بينش و درک خود و روابط با خود از طريق عملکرد ذهن آگاهي مدنظر مي باشد. در چارچوب عدم قضاوت، پذيرش و عملکرد، افراد آموزش مي بينند تا توجهي متمرکز بر تنفس، حس بدن و اشیا دیگر داشته باشند (افکار و احساسات به میدان آگاهی وارد می شوند). در حال حاضر رايج ترين روش، آموزش ذهن آگاهی مبتني بر كاهش استرس است، كه سابق بر اين تحت عنوان برنامة كاهش استرس و تن آرامي شناخته مي شد (كابات زين، 1990). این روش در ساختار طب رفتاري و براي دامنة وسيعي از افراد مبتلا به اختلالات مرتبط با استرس و درد مزمن طراحي شد. روش مذكور، به شكل يك برنامة 8 تا 10 هفته اي براي گروه هايي كه بيش از 30 شركت كننده دارند، اجرا مي شود. به علاوه جلسات به طور هفتگي و هر جلسه حدود 2-5/2 ساعت برگزار مي گردند. دستور جلسات شامل تمرين مهارت هاي مراقبه، بحث در مورد استرس، روش هاي مقابله اي و تكاليف خانگي مي باشند. جلسات متراكم ذهن آگاهی نيز تشكيل مي شوند كه يك روزه هستند و حدود7-8 ساعت طول مي كشند و مهارت هاي مراقبه اي متعددي آموخته مي شوند. براي مثال، وارسي بدني تمريني است كه در آن شركت كنندگان روي زمين دراز مي كشند و با چشمان بسته حدود 45 دقيقه، توجه خود را به طور متوالي روي نقاط مختلف بدن معطوف مي سازند و احساسات مربوط به هر ناحيه از بدن به دقت مشاهده مي گردند. در مراقبة نشسته، شركت كنندگان در يك حالت آرام و كاملاً بيدار با چشمان بسته به حس هاي تنفس تمركز مي كنند. از ژست هاي يوگا، براي آموزش ذهن آگاهی از حس هاي بدني نيز استفاده مي شود. هم چنين شركت كنندگان، حضور ذهن داشتن را در طول فعاليت هاي روزمره نظير پياده روي، ايستادن، و خوردن به كار مي گيرند. در تمامی تمرينات ذهن آگاهی شركت كنندگان آموزش مي بينند تا بر فعاليت هاي خود (نظير تنفس يا پياده روي) تمركز كنند و در هر لحظه از احوال خود آگاه باشند و هرگاه هيجانات، حس ها يا شناخت ها پردازش مي شوند، بدون قضاوت مشاهده كنند. زماني كه شركت كنندگان در مي يابند كه ذهن در درون افكار، خاطرات يا خيالپردازي ها سرگردان شده در صورت امكان و بدون توجه به محتوا و ماهيت آنها، توجه خود را به زمان حال باز مي گردانند. بنابراين، شركت كنندگان آموزش مي بينند تا به افكار و احساساتشان توجه كنند، اما به محتواي آن نچسبند (كابات زين، 1990). حتي به افكار قضاوتي خود مثل "اين يك اتلاف وقت احمقانه است" بدون آن كه درباره آن ها داوري كنند، توجه نمايند. يكي از پيامدهاي تمرينات ذهن آگاهی اين است كه افراد در مي يابند، اكثر حس ها، افكار و هيجانات داراي نوسان، يا زودگذرند و مانند امواج دريا عبور مي كنند (لينهان، 1993). ذهن آگاهی شيوه اي است براي پرداختن توجه كه از مراقبة شرقي نشأت گرفته و به توجه كامل به تجربيات زمان حال به شكل لحظه به لحظه توصيف شده است (مارلات و كريستلر، 1999). همچنين توجه کردن به يك شيوه خاص در زمان حال، و بدون قضاوت (كابات زين، 1994) و توانايي معطوف ساختن توجه به گونه اي كه بتوان از طريق تمرينات مراقبه آن را پرورش داد، اين شيوه خاص تحت عنوان خودتنظيمي توجه از يك لحظه به لحظة ديگر تعريف شده است (كابات زين، 1990). متون معاصر ذهن آگاهي تمرينات متنوعي را جهت فراگيري مهارت هاي مراقبه اي معرفي كرده است (كابات زين، 1990). بدین ترتیب افراد ترغيب مي شوند تا به تجربيات دروني خود در هر لحظه، هم چون حس هاي بدني، افكار و احساسات توجه كنند، این توجه كردن به جنبه هاي محيطي نظير مناظر و صداها مورد ترغيب قرار مي گيرد ( لينهان، 1993). توصيه مي شود كه ذهن آگاهي بايد اين نگرش را در افراد به وجود آورد كه نسبت به امور، پذيرش بدون قضاوت داشته باشند. يعني ايجاد آگاهي در افراد نسبت به ادراكات، شناخت ها، هيجانات يا حس ها اما بدون اينكه نسبت به خوبي يا بدي، حقيقي يا كاذب، سالم يا ناسالم بودن و مهم يا بي اهميت بودن آن ها، قضاوت و ارزيابي شود (كريستلر، 1999). بنابراين، ذهن آگاهي عبارت است از مشاهدة بدون داوري جريان سيال محركات دروني و بيروني. از آنجائي كه ذهن آگاهي ريشه در فرهنگ بوديسم مشرق زمين دارد، ممكن است براي افراد نامأنوس باشد، از اين رو كابات زين (2000) پيشنهاد مي دهد بهتر است تمرينات آن منطبق با فرهنگ افراد باشد. به همين علت پژوهشگران و متخصصين باليني كه تمرينات ذهن آگاهي را در برنامه هاي خدمات بهداشت رواني قرار مي دهند، معمولاً اين مهارت ها را مستقل از مذهب و سنت هاي فرهنگي مبدأ آن آموزش مي دهند ( لينهان، 1993). در متون تجربي معاصر، مداخلات باليني مبتني بر آموزش مهارت هاي ذهن آگاهي به سرعت در حال رشد است. بيش از 240 بيمارستان و كلينيك در ايالات متحده برنامه هاي كاهش استرس مبتني بر ذهن آگاهي را ارائه مي دهند (سالمون، سانتورلي و كبات زين، 1990). همچنين، آموزش ذهن آگاهي، جزء محوري رفتار درماني ديالكتيك است (لينهان، 1993). رويكردي كه در درمان اختلال شخصيت مرزي كاربرد فراواني دارد. متون تجربي آموزش ذهن آگاهي مشكلات روش شناختي بسياري دارد، اما بيانگر اين است كه اين روش مي تواند به كاهش انواع شرايط مشكل زا، از جمله، استرس، اضطراب، عود افسردگي و اختلال خوردن بينجامد (كابات زين، 1990.، كريستلر و هالت، 1992.، تيزدل، ویلیامز، سگال و دیگران، 2000). 3-2- پیشینه ادبیات کارلسون، اسپیکا، ارسولیک و دیگران، (2000) اثرات ذهن آگاهی را را روی نمونه های همگن از بیماران سرطانی مورد بررسی قرار داده اند. آزمودنی هادر مقایسه با گروه کنترل کاهش معنادار ی در اختلال خلق (56/0) سطح استرس کلی (31/0) را از خود نشان دادند. گروسمن، لینهان و استفاون، 2004؛ نقل از سیرز و کاروس (2009) نتیجه گیری کرده اند که برنامه ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس برای اینکه افراد با مسائل سلامت جسمی و روانی مختلف نظیر درد، سرطان، بیماریهای قلبی، افسردگی و اضطراب کنارآیند ثمربخش است. رابينسون، متيوس و جانوسك (2003) تأثير برنامة آموزش هشت هفته اي كاهش استرس مبتني بر ذهن آگاهي (MBSR)را در متغيرهاي استرس، خلق، عملكرد هورموني و ايمني در افرادي كه از ويروس نقص ايمني انسان (HIV) رنج ميبردند، آزمودند. اين پژوهشگران دريافتند كه فعاليت و تعداد سلول هاي كشندة طبيعي (NK) درگروه آزمايشي در مقايسه با گروه كنترل افزايش مي يابد. مؤلفين متعددي (گلدبرگ و دیگران، 1994 ؛ كابات زين و دیگران، 1998 ؛ كاپلان، گلدبرگ و گالوين و ناديو، 1993) مطرح ساخته اند كه ذهن آگاهی مبتني بر كاهش استرس ممكن است در اختلالات طبي وابسته به استرس كاربرد داشته باشند. اين مؤلفين خاطرنشان مي سازند كه مراقبه غالباً آرامش بخش است و از اين راه مي تواند در ادارة اين اختلالات مؤثر باشد (بنسون، 1975.، اورم- جانسون، 1984.، والاس، بنسون و ويلسون، 1984). در پژوهشی 29 خانم سرطاني در برنامه (MBSR)شركت كردند اين پژوهش از نوع تجربي با گروه آزمايش وكنترل بود.پس از پايان هشت هفته آموزش بر اساس (MBSR) گروه آزمايش كاهش معني داري درنمرات استرس، اضطراب، افسردگي، نشخوار فكري وافزايش توجه وتمركز نشان دادند. همچنين كاهش معني داري درفشار خون ايستا نشان دادند. سطح فشار خون شاخصي براي شناسايي بيماري قلبي-عروقي است. (MBSR) نشان داد كه با اثر گذاري روي كاهش فشار خون مي تواند خطر ابتلا به بيماري قلبي-عروقي را كاهش دهد(ديدونا، 2009). سوليوان، وود، تری و همکاران (2009) مداخلة روانشناختي مبتني بر ذهن آگاهی را براي كاهش اضطراب و افسردگي بيماران مبتلا به سكتة قلبي در يك پژوهش آينده نگر به كار بردند و نتايج اين پژوهش نشان داد كه طي 12 ماه بعد، نشانه هاي روانشناختي در گروه آزمايشي، نسبت به گروه كنترل بهبود پيدا كرده بود. رایان و اسکات (2002) در پژوهشی که اثر ذهن آگاهی بر روی 136 نفر اجرا شد نشان دادند که اجرای تمرین ذهن آگاهی به کاهش نشانه های استرس در بیماران با تصلب چند گانه، ایدز، اختلالات اضطرابی و بیماری های دیگر کمک می کند. بیمارانی که ذهن آگاهی را تمرین می کنند، سطح اضطراب و افسردگی آنها به طور خودکار کاهش می یابد. گروسمن (2009) در يك مطالعة فراتحليلي، 64 مطالعة تجربي را در مورد MBSR ، مورد بررسي قرار داد، نتايج اين فراتحليل نشان داد كه روش MBSR براي مقابله با مشكلات باليني و غيرباليني بسياري از افراد مؤثر است. تحقيق كارلسون، اسپکا، پاتل و همکاران (2003) نيز اثر مثبت MBSR را بر كيفيت زندگي نشان داده است. آنها پيرامون تأثير برنامه كاهش استرس مبتني بر ذهن آگاهي بر كيفيت زندگي افراد مبتلا به سرطان پستان و پروستات پژوهشي انجام دادند. نتايج نشان داد كه بعد از هشت جلسه آموزش، كيفيت زندگي افراد افزايش چشمگير يافته است. پتروسكي و بيركي مر (1991) مشاهده كردند كه مقابلة مستقيم قوي ترين عامل پيش بيني كنندة نشانه هاي روان شناختي است. علاوه بر آن، 25 تا 35 درصد افرادي كه نشانه هاي بيماري را گزارش مي كردند، به ميزان كمي از راهبردهاي مقابلة مؤثر استفاده كرده و رويدادهاي تنش زاي اخير زندگي خود را با شدت بيشتري ادراك مي كردند. فرهادي (1392)درپژوهشی تحت عنوان اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر حضور ذهن در کاهش اضطراب بیماران کرونر قلبی با پیگیري دو ماهه دریافت که اضطراب مبتلایان بعد و دو ماه بعد از مداخله کاهش قابل توجهی در مقایسه با قبل از مداخله داشته است. اکبري داغی (1391) دررساله دکتري خود تحت عنوان اثربخشی برنامه کاهش استرس مبتنی برذهن آگاهی درکاهش اضطراب، استرس وافسردگی ونگرش هاي ناکارآمد در بیماران قلبی نشان داد که روش کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی اثربخشی در کاهش استرس و اضطراب، افسردگی و نگرش های ناکارآمد در بیماران قلبی مؤثر است و همچنین تفاوت معناداري بین زنان و مردان در متغیر افسردگی مشاهده شد. دلیزونا (2003) اثرات توجه بهوشیار را د کنترل ضربان قلب نشان داده است، به نحوي که توجه روزانه به یکنواختی و نوسانات الگوي ضربان قلب روي توانایی کنترل ضربان قلب اثر می گذارد. زارع، زارع، خالقی و همکاران (1391)در بررسی اثربخشی ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس بر کنترل دیابت، نشان داد که ذهن آگاهی بر کنترل گلیسیمیک تاثیر می گذارد. آریاپوران (1389) در پژوهشی به بررسی اثربخشی روش هاي آموزش ذهن آگاهی و تنظیم هیجان بر عاطفه و خلق جانبازان شیمیایی پرداختند. نتایج حاکی از اثربخشی این روش بر روي این بیماران بود. روزنزویگ و همکاران (2010) در تحقیقی با مبتلایان به دردهاي مزمن متفاوت (درد پشت، گردن، سردرد، فیبرومیالژیا به نتایج گوناگون در شرایط درد مزمن دست یافت .زیرگروه هاي مبتلا به آرتریت، دردپشت و گردن، تغییر معناداري در شدت درد و محدودیت هاي عملکردي ناشی از درد پس از نشان دادند. نجاتی (1390) در تحقیق خود با عنوان ذهن آگاهی شاخص مهمی درکیفیت زندگی جانبازان نابینا به این نتیجه دست یافت که ذهن آگاهی شاخص موثري درکیفیت زندگی آنان است. مصومیان، شعیري و هاشمی (1392) به تاثیر درمان کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی برکیفیت زندگی بیماران مبتلا به کمردرد مزمن پرداخت وبه این نتیجه دست یافت که درمان کاهش استرس مبتنی برذهن آگاهی منجربه بهبود کیفیت زندگی وبه کارگیري راهبردهاي کنارآمدن با درددربیماران مبتلا به کمردرد مزمن می شود. احمدوند(1391) در تحقیق خود با عنوان تبیین بهزیستی روان شناختی براساس مولفه هاي ذهن آگاهی بیان نمود ذهن آگاهی پیش بینی کننده اي قوي براي بهزیستی روان شناختی است. در مطالعه ای که توسط تکن، مکوب و راندولف (2003) هدف اولیه این پژوهش ارزیابی اثربخشی برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی کابات زین در زنان با بیماری قلبی بود. اضطراب، کنترل عواطف، سبک های کنارآمدن و منابع کنترل سلامتی، در هر یک از دو گروه کنترل و درمان زنان با بیماری قلبی مورد مقایسه قرار گرفت. تجزیه و تحلیل نتایج اثرات مفید این برنامه را نشان داد. بلین (2006)در تحقیقی به بررسی اثرات کوتاه مدت قلب، عروقی و دستگاه عصبی خودمختار بر اساس یکی از تکنیک های بکار رفته در آموزش ذهن آگاهی پرداخت. در مطالعه اول 32 میانسال سالم (22 زن و 9 مرد) برای هر یک از مراقبه ها به طور تصادفی انتخاب شد و هر دو گروه در یک برنامه مراقبه چهار هفته ای قرار گرفتند. مطالعه دوم با استفاده از یک نمونه در دسترس 30 میانسال سالم (15مرد و 15 زن) در دو دوره آموزشی که آنها مراقبه را تمرین می کردند و به یک نوار گوش می دادند انجام گرفت. در هر دو مطالعه نرخ ضربان قلب، ریتم قلب و فشار خون ارزیابی شد و نتایج در هر دو مطالعه در زمان مراقبه افزایش قابل ملاحظه ای را در ریتم قلب نشان داد. همچنین در زمان انجام مراقبه کاهش قابل ملاحظه ای را در دوره انقباض قلب نشان داد. این مطالعه افزایش خودبخودی فعالیت های سمپاتیک و پاراسمپاتیک قلبی را نشان داد. اما اثری روی نرخ ضربان قلب نداشت. شرکت کنندگان در مطالعه دوم یک کاهش قابل ملاحظه در فشارخون دیاستولیک در طول مراقبه را نسبت به گوش کردن به نوار نشان دادند. مردان افزایش بیشتری را در برون داد قلبی در طول مراقبه در مقایسه با گوش کردن به نوار نشان دادند. نتایج شباهت ها و تفاوت هایی را در پاسخهای روان تنی به مراقبه و دیگر فعالیت های آرامش بخش نشان داد(آقايي (1384) نشان داده است بيماران قلبي - عروقي در مقايسه با بيمار ان سرطاني، خشم خود را برونريزي مي كنند. اين امر منجر به كناره گيري اطرافيان از جمله دوستان و خويشاوندان از بيمار مي شود و سبب عدم ارضاي نياز ارتباط با ديگران مي گردد. به طور كلي مي توان احساسات خصومت آميز نسبت به ديگران، ناتواني در كنترل هيجانات و احساس درماندگي در رابطه با ديگران را تحت عنوان رفتارهاي مستعد قلبي دانست كه عامل مهمي در پيش بيني اين بيماري است. ساليوان، وود، تری و همکاران(2009) مداخلة روانشناختي مبتني بر ذهن آگاهی را براي كاهش اضطراب و افسردگي بيماران مبتلا به سكتة قلبي در يك پژوهش آينده نگر به كار بردند و نتايج اين پژوهش نشان داد كه طي 12 ماه بعد، نشانه هاي روانشناختي در گروه آزمايشي، نسبت به گروه كنترل بهبود پيدا كرده بود و يافته هاي پژوهش حاضر نيز، مؤيداين پژوهش است. اسكلمن 2004؛ نقل از کاویانی و دیگران (1387) در تحقیقی به منظور بررسي اثربخشي شناخت درماني مبتني بر ذهن آگاهي در كاهش اضطراب و افسردگي در231 دانشجوي دانشگاه پنسيلوانيا نشان داد كه گروه هاي شركت كننده در كارگاه نسبت به گروه كنترل به طور معناداري دوره هاي اختلال اضطرابي منتشر و افسردگي عمده كمتري داشتند. ساليوان، وود، تری و همکاران (2009)در مطالعه ای با بیماران با نارسایی قلبی مزمن به ارزیابی ذهن آگاهی روی پیامدهای بالینی، افسردگی، کیفیت زندگی آنها پرداخت. گروه مورد مطالعه از 208 بزرگسال با اختلال معدی (40%) و بیماران با نارسایی قلبی مزمن تشکیل شده بود. بیماران با اختلال معدی به عنوان گروه کنترل و بیماران با نارسایی قلبی به عنوان گروه درمانی انتخاب شدند. گروه درمان هشت هفته متوالی آموزش ذهن آگاهی، مهارت های کنارآمدن، بحث های گروهی و حمایتی را دریافت داشتند. نتایج نشان داد که هشت هفته مداخله ذهن آگاهی، اضطراب و افسردگی را کاهش داد و این اثرات تا یکسال ادامه یافت. مداخله به طور برجسته ای منجر به بهبود نشانه های نارسایی قلبی شد. نتایج نشان داد که مداخلات از این نوع در درمان بهتر نارسایی قلبی موثرمی باشد. شولمن (2004) با استفاده از روش ذهن آگاهی به درمان افراد افسرده پرداخت که در نهایت باعث کاهش 70 درصدي افسردگی شد. چانک، پالش، کالدول و همکاران (2004) پژوهشی تحت عنوان تأثیرات برنامه کاهش تنیدگی مبنی بر ذهن آگاهی را روي درد، حالات مثبت ذهن، تنیدگی و خودکار ذهن آگاهی قبل و بعد از یک مداخله هشت هفته اي مورد مطالعه قرار دادند، نتایج نشان داد که نمرات پس آزمون تنیدگی به طور معناداري پایین تر از نمرات پیش آزمون بود، و سطح خودکارآمدي ذهن آگاهی وحالات مثبت ذهنی نسبت به نمرات پیش آزمون افزایش یافته است. رهنورد، ذوالفقاری، کاظم نژاد و همکاران(1384) نيز بر اساس پژوهشی كه در مورد كيفيت زندگي بيماران مبتلا به نارسايي قلبي انجام دادند، بيان كردند كه اين بيماري بر كيفيت زندگي تأثير منفي داشته است و اكثر بيماران مورد پژوهش وضعيت نامطلوبي در ابعاد جسمي، فعاليت، رواني و اقتصادي - اجتماعي داشته اند. مولي، جونستون و ویتام (2005) نيز در تحقيق خود به اين نتيجه رسيدند كه كيفيت زندگي اين بيماران مطلوب نبوده و بيشترين محدوديت را در حيطه فيزيكي و عملكردي كيفيت زندگي تجربه مي كنند. هابس، کنکری، روآلف و همکاران (2002) بيان مي كنند اگر چه بيماران مبتلا به نارسايي قلبي در همه ابعاد كيفيت زندگي دچار اختلال هستند ولي بعد عملكردي در اين بيماران نسبت به ساير بيماري هاي مزمن بيشتر مختل مي شود. جونگر، اسچلبرگ، کریمر و همکاران (2002) در بررسي خود كيفيت زندگي مبتلايان به نارسايي قلبي را نامطلوب يافتند. جارسما، هالفنس، هایجر و همکاران (1999) نيز مي نويسند اكثر بيماران مبتلا به نارسايي قلبي كيفيت زندگي خود را ضعيف توصيف مي كنند. منابع الف- منابع فارسی انجمن قلب آمریکا. (1996). چگونه از حمله قلبی در امان باشیم، (ترجمه محمد دانش پژوه و نسرین شیخ نیا، 1381). تهران: انتشارات خوارزمی. بشارت، م. ع. (1387). رابطه سبک های مقابله با استرس و سطوح سازش روانشناختی با فرایند بهبود بیماران قلبی، عروقی. مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران، دوره 64، شماره 9. بيرامي، م و عبدي، ر. (1388). بررسي تاثير آموزش فنون مبتني بر ذهن آگاهي در كاهش اضطراب امتحان دانش آموزان. مجله علوم تربیتی، سال6، شماره2، صص 35-54. تروج، پ و سیمون، ج. ا. کنترل استرس و اضطراب، ترجمه حسن توزنده جانی، نسرین کمال پور، 1386). دانشگاه آزاداسلامی نیشابور. خدایاری فرد، م و پرند، ا. (1385). استرس و روش های مقابله با آن. دانشگاه تهران. رحيمي، ف. (1379). تغيير رفتارهاي سلامتي بيماران 4 تا 6 ماه پس از سكته قلبي. فصلنامه پرستاري مامايي ايران. سال 13، شماره 24، ص 8 . رهنورد، زهرا، ذوالفقاری، م.، کاظم نژاد، آ و حتامی پور، ک. ه. (1384). بررسی کیفیت زندگی و عوامل مؤثر بر آن در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی. مجله دانشکده پرستاری و مامایی حیات ، ، دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی تهران: 1 (12) ،77-86. زارع.ح، زارع .م، خالقی .ف، امیرآبادي. ف و شهریاري. ح. (1392). اثربخشی ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس برکنترل دیابت، مجله علوم پزشکی رازي، دوره 20 ، شماره108. سارافينو، ا. (2002). روانشناسي سلامت( ترجمه گروهي از مترجمان، زیر نظر الهه میرزایی (1384)). تهران: انتشارات رشد. سجادیان. ا. نشاط دوست. ح. مولوي. ح و معروفی. م. (1387). تاثیر آموزش روش ذهن آگاهی برمیزان علائم اختلال وسواس اجبار در زنان شهر اصفهان. مطالعات تربیتی وروانشناسی دانشگاه فردوسی: ص 140-128. سعيدي، م. (1383). اثربخشي دو روش بازساز ي شناختي و آرام سازي و تر كيب اين دو روش بر اضطراب و افسردگي بيماران بازتوان قلبي. پايان نامه مقطع كارشناسي ارشد رشته روانشناسي باليني. انستيتوي روان پزشكي تهران، مركز تحقيقات بهداشت و روان دانشگاه علوم پزشكي و خدمات بهداشتي- درماني ايران. سماوات، ط و حجت زاده، ع. (١٣٨٤). دانستني هايي درباره حمله قلبي و سكته مغزي. وزارت درمان و آموزش پزشكي، معاونت سلامت، مديريت بيماريها. تهران: نشر صدا. سانتراک، ج. ر. (2003). (ترجمه فیروز بخت، 1389)، زمینه روانشناسی، تهران: انتشارات موسسه خدمات فرهنگی رسا. شاملو، س. (1375). آسيب شناسي رواني (روان شناسي مرضي). تهران: نشر رشد. قاسمی پور. ي و قربانی. ن. (1388). بهوشیاري ونیازهاي بنیادي روان شناختی دربیماران قلبی. مجله روانپزشکی وروانشناسی بالینی ایران، سال شانزدهم، شماره 2. عالي نژاد، زهرا. (1376). پرستاري داخلي جراحي قلب و عروق از ديد روان تن كارشناسي. تهران: انتشارات شهر آب. ص121. عیوضی، ن. (1390). حضور ذهن (ذهن آگاهی). نشریه طب کل نگر21. سال 8، شماره3، صص: 1-3. کاپلان، ه و سادوک، ب. (1996). خلاصه روانپزشکی علوم رفتاری جلد2. (ترجمه نصرت الله پورافکاری، 1384). تبریز: انتشارات شهر آب. کاپلان، ه و سادوک، ب. (2007). خلاصه روانپزشکی. (ترجمه رضاعی و فرزین، 1387). تهران: انتشارات ارجمند. كاوياني، ح، حاتمي، ن،و شفيع آبادي، ع. (1387). اثر شناخت درماني مبتني بر ذهن آگاهي بر كيفيت زندگي افراد افسرده (غيرباليني). تازه هاي علوم شناختي. 4(10):صص: 39-48. کوثری، ف. (1390). مصاحبه مجله موفقیت با پژوهشگر. مجله موفقیت. شماره 199، ص 66. کاویانی. ح، جواهري. ف و بصیرانی. ه. (1384). اثربخشی شناخت درمانی مبتنی برذهن آگاهی درکاهش افکارخودآید منفی، نگرش ناکارآمد، افسردگی واضطراب :پیگیري 60 روزه. تازه هاي علوم شناختی سال 7، شماره10. ص 59-49. معصومیان. س، شعیري. م و هاشمی. س. (1391). تاثیردرمان کاهش استرس مبتنی برذهن آگاهی برکیفیت زندگی بیماران مبتلابه کمردرد مزمن، فصلنامه علمی وپژوهشی بیهوشی ودرد، دوره 4، شماره . نجاتی، و. (1389). بررسی ارتباط بین ذهن آگاهی وعملکردهاي اجرایی درمیان جانبازان نابینا. مجله علمی-پژوهشی طب جانباز. ص48-44. نریمانی .م، آریانپور .س، ابوالقاسمی .ع و احدی. ب. (1390). اثربخشی آموزش هاي ذهن آگاهی وتنظیم هیجان بربهزیستی جسمانی وروانشناختی جانبازان شیمیایی، دوماهنامه علی پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه. سال پانزدهم، شماره پنجم. نریمانی .م، عطادخت .ا، احدي. ب، ابوالقاسمی. ع و زاهد. ع. (1391). اثربخشی مدیریت استرس برکاهش علائم روانشناختی وکنترل قندخون بیماران دیابتی، فصلنامه علمی-پژوهشی، شماره 3. نقوی، م. (1383). الگوی مرگ و میر در 23 استان ایران در سال 1381. معاونت بهداشت.تهران. ب- منابع لاتین Bohlmeijer, E., Prenger, R., Taal, E. & Cuijpers, P. (2010). The effects of mindfulness-based stress reduction therapy on mental health of adults with a chronic medical disease: A meta-analysis. J Psychosom Res. 68, 539-544. Bexendale, M. (2000). Pathophysiology of coronary artery disease. Nurs Clin North Am. 20(20), 143-52. Brosschot, J. F., Benschop, R. J., Godaei, G. L. & Olff, M. (1994). Influence of life stress on immunological reactivity to mild psychological stress. Psychosom Med. 56(3), 216-224. Brown, K. W., & Ryan, R. M. (2003). The benefits of being present: Mindfulness and its role in psychological well-being. J Pers Soc Psycho. 84, 822-848. Cardaciotto, L. A. (2005). Assessing mindfulness: The develop of a bi _dimensional measure of awareness and acceptance Doctoral dissertation. University of Drexel, USA. Carlson. L. and G. shield (2005). Impact of mindfulness-Based stress Reduction (MBSR) on sleep, Mood, stress fatigue symptoms in cancer out patients .international journal of behavioral medicine, vol 12, NO, U,278-285. Carlson, L. E., Speca, M., Patel, K. D. & Goodey, E. (2003). Mindfulness-based stress reduction in relation to quality of life, mood, symptoms of stress and immune parameters in breast & prostat cancer outpatients. Psychosomatic Medicine, 65 (4), 571-581. Chang, V. Y., Palesh, O., Calddwell, R., Gasgow, N., Abramson, M., Luskin, F., Gill, M., Bruke, A. & Koopman, C. (2004). The effects of a mindfulness based stress reduction program on stress, mindfulness self efficacy and positive states of mind. Journal of Stress of Health. 20(3), 141_147. Chiesa, A., & Serretti, A. (2009). Mindfulness-Based stress Reduction for stress management in Health in Healthy people. Review and meta-analysis the journal of alternative and complementary medicine; 15(5), 593-600. Christopher. J. (2008). Mind-body medicine and the art of self care teaching mindfulness to counsoling student through. Yogan meditation and gigong,journal of counseling and development volume Cepeda-Valery, B.; Cheong, A. P.; Lee, A.; Yan, B. P. (٢٠١١), “Measuring health related quality of life in coronary heart disease: The importance of feeling well”, International Journal of Cardiology, ١٤٩, ٤–٩. Delizonna, L. L. (٢٠٠٣). Attention to heart rate fluctuations: Mindfulness and heart rate control. Poster to be presented at annual conference of Association for the Advancement of Behavioral Therapy, Boston, MA. Davidson. K. (2009). positive Attitude Staves Off Heart Disease.clumbia university. Didonna, F. (2009). Clinical Handbook of Mindfulness. Department of Psychitry.Vicenza- Italy. Denollet, J. (1997). Personality, emotional distress and coronary heart disease. European Journal of Personality, 11, 343-357. Delizonna, L. (2003). Attention to heart rate fluctuations: Mindfulness and heart rate control. Poster to be presented at annual conference of Association for the Advancement of Behavioral Therapy, Boston, MA. Dejong, M. (1994). Home Measures of Anxiety, Avoidant Coping and Defenece as Predictors of Anxiety, Heart rate and Skin Conductance Level Just Before Invasire Cardiovascular Procedures. J. Psychosom. Res, 38 (4), 72-81. Dunderdale, K., Thompson, D. R., Miles, J. N., Beer, S. F. & Furze, G. (2005). Quality-of-life measurement in chronic heart failure: do we take account of the patient perspective?. Eur J Heart FailJun; 7(4), 572-82. Evans, S., Ferrando, S., Findler, M., Stowell, C., Smart, C. & Haglin, D. (2008). Mindfulness-based cognitive therapy for generalized anxiety disorder. J Anxiety Disord; (22), 716-721. Failla, S. (1991). Families of Children With Developmental Disabilities : An Examination of Family Hardiness. Research in Nursing Health, 14, 41-50. Goldin, P. R., Gross, J. J. (2010). Effects of mindfulnessbased stress reduction (MBSR) on emotion regulation in social anxiety disorder. Emotion; (10), 83-91. Goldberger, L., & Bereznitz, S. (1992). Handbook of Stress . New York : Macmillan Inc. Hadaegh, F.; Harati, H.; Ghanbarian, A.; Azizi, F. (٢٠٠٩), “Prevalence of coronary heart disease among tehran adults: Tehran lipid and glucose study”, East Med Health J., ١(١)٥, ١٥٧-٦٦. Hobbs, FD., Kenkre, J. E., Roalfe, A. K., Davis, R. C., Hare, R. & Davies, M. K. (2002). Impact of heart failure and left ventricular systolic dysfunction on quality of life: a cross-sectional study comparing common chronic cardiac and medical disorders and a representative adult population. Eur Heart J; 23(23), 1867-76. Jaarsma, T., Halfens, R., Tan, F., Abu-Saad, H., Dracup, K. & Diederiks, J. (2000). Self-care and quality of life in patients with advanced heart failure: the effect of a supportive educational intervention. Heart Lung; 29(5), 319-30. Johansson, P., Dahlström, U. & Broström, A. (2006). Factors and interventions influencing health-related quality of life in patients with heart failure: a review of the literature. Eur J Cardiovasc Nurs; 5(1), 5-15. Junkin, S. E. ( 2007). Yoga and self-esteem: exploring change in middle-age women [Dissertation]. Saskatoon, Canada; University of Saskatchewan, 42-46. Juenger, J., Schellberg, D., Kraemer, S., Haunstetter, A., Zugck, C., Herzog, W. & Haass, M. (2002). Health related quality of life in patients with congestive heart failure: comparison with other chronic diseases and relation to functional variables. Heart; 87(3), 235-41. Kabat-Zinn, J. (1990). Full catastrophe living: Using the wisdom of your body and mind to face stress, pain, and illness. New York: Delacorte. Kabat-Zinn, J. (2005). Coming to our senses: Healing ourselves and the world through mindfulness. New York: Hyperion. Kasper, D.L., Braunwald, E., Fauci, A. S., Hauser, S. L., Longo, D. L. & Jameson, J. L. (2005). Approach To The Patient With Cardiovascular Disease: Disorders Of The Cardiovascular System: Harrison's Principles Of Internal Medicine; 208, 1301. King, C. R., & Hinds, P. S. (1998). Quality of life from nursing perspectives. UK London: Jones & Bartlett Publishers, 232. Kobasa, S. D. (1997). Stressful Life Events, Personality , and Health: an Inquiry into Hardiness. J. Personality and Social Psychology, 37, 1-11. Kutash, J.L. (1985). Handbook of Stress and Anxiety. Jossey Buss Pub. Lazarus, R. S., & Folkman, S. (1984). Stress, Appraisal, and Coping . New York: Springer. Linehan, M.M. (1993b). Skills training manual for treating borderline personality disorder. New York: Guilford Press. e–Based strategies. Martensson, J., Dracup, K., Canary, C. & Fridlund, B. (2003). Living with heart failure: depression and quality of life in patients and spouses. J Heart Lung Transplant. Apr; 22(4), 460-7. Marlatt, G. A., & J. L. Kristeller. (1999). Mindfulness and meditation In W. R. Miller (Ed),Integrating spirituality into treatment. American Psychological Association, 67-84. Molly, G. Y., Jhonston, D. W. & Witham, M. D. (2005). Familly care giving and CHF. Eur J HF, 7, 592-603. Merkouris, A.; Apostolakis, E.; Pistolas, D.; Papagiannaki, V.; Diakomopoulou, E.; Patiraki, E. (٢٠٠٩), “Quality of life after coronary artery bypass graft surgery in the elderly”, European Journal of Cardiovascular Nursing, ٨, ٧٤–٨١ Nykliček I. & K. F. Kuijpers, K. F. (٢٠٠٨). Effects of Mindfulness-Based Stress Reduction Intervention on Psychological Well-being and Quality of Life: Is Increased Plunket, M., Raymond, M. W., Moser, R. & Nannis, E. D. (1999). Aviators at Risk. Aviat. Space, Environment, Med, 66(1), 303 - 315. Praissman. S. (2008). Mindfulness-based stress reduction;literature review and clinical guide: the journal of the American academy of Nurse practitioner 20 pp.212-216. Mindfulness Indeed the Mechanism? Annals of Behavioral Medicine, ٣٥, ٣٣١-٣٤٠. Ragonesi PD, Ragonesi G, Merati L, et al. (1998). The impact of diabetes mellitus on quality of life in elderly patients. Arch Gerontol Geriatrics;٦(٦):٤١٧-٢٢. Reibel DK, Greeson JM, Brainard GC, Rosenzweig S. Mindfulness-based stress reduction and health-related quality of life in a heterogeneous patient population. Gen Hosp Psychiatry ٢٠٠١; ٢٣(٤): ١٨٣-٩٢. Rygh, J. L., & Sanderson, W. C. (2004), Treating generalized anxiety disorder: evidence-based strategies, tools, and techniques. New York: Guilford Press. Rosenman, R. H., & Seligman, M. (1989), Multivariation Prediction of Cronary Heart Disease During 805 Year Followup in The Westem Collabrative Group Study. American J. Cardiology, 57 , 23-130. Riedinger, M. S., Dracup, K. A., Brecht, M. L., Padilla, G., Sarna, L. & Ganz, P. A. (2001). Quality of life in patients with heart failure: do gender differences exist?. Heart Lung; 30(2), 105-16. Reddy, K. S. (2004).Cardiovascular Disease in Non-Western Countries. N Engl J Med; 350, 2438-2440. Schulman, P. (2004). Depression prevention in adults. Schulman@psychupenn.edu. Sears. S and S. Kraus. (2009). l think there fore I am: cognitive distortion and coping style as mediator, for the effect, of mindfulness meditation on anxity,positive and negative effect and Hope: journal of clinical psychology. Vol 56.561-573. Segal, Z. V., Teasdale, J. D. & Williams, J. M. (2002). Mindfulness Based cognitive therapy for depression. New York: The Guilford Press. Shaffer, M. (1982). Life after Stress . New York & London : Plenum Press. Shigaki, C., Class, B. & Schopp, L. (2006). Mindfulness-Based stress reduction in medical setting. journal of clinical psychology in medical setting vol B. Sullivan, M. J., Wood, L., Terry, J., Brantley, J., Charles, A., McGee, V., Johnson, D., Krucoff, M., Rosenberg, B., Bosworth, H. B., Adams, K. & Cuffe, M. (2009). The Support, Education, and Research in Chronic Heart Failure Study (SEARCH): A mindfulness-based psycho-educational intervention improves depression and clinical symptoms in patients with chronic heart failure. American Heart Journal, 157, 84-90. Singh. B, Rakhi Udainiya, R, (2003). Self-Efficacy and Well-Being of Adolescents, journal of the Indian Academy of Applied Psychology, ٦٥ (٨): ٨٨١-٨٦٨. Stewart, S.; Blue, L. (٢٠٠١), “Improving outcomes in chronic heart failure”, A practical guide to specialist nurse intervention, London: BMJ. Steptoe, A. (1997). Stress management. In A. Baum, S. Newman, J. Weinman, R. West, & C. McManus (Eds.), Cambridge handbook of psychology, health, and medicine. Cambridge: Cambridge university press. Stoyva, J. M., & Carlson, J. C. (1993). A coping / Rest Model of Relaxation and Stress Management . In L. Goldberger & S. Breznitz (Eds). Hankbook of Stress (2 nd Ed). New York : Free Press. Taccon. A. M, R. Mccob, E. Randolph (2003). Mindfulness meditation anxiety reduction and heart disease:a pilot study: The department of health exercise and sport scinces. Teasdale, J. D., Williams, J. M., Segal, Z. V., & Soulsby, J. (2000). Mindfulness – based cognitive therapy reduces over general autobiographical memory in for merely depressed patients. Journal of Abnormal Psychology, 109, 150-155. WORLD HEALTH ORGANIZATION. ٢٠١٠. cordiovacular disease [Online]. Available: http :// www . who .int /madiacen terel / factsheets / fs٣١٧/en / index . html.١. Zambroski, C. H., Moser, D. K., Bhat, G. & Ziegler, C. (2005). Impact of symptom prevalence and symptom burden on quality of life in patients with heart failure. Eur J Cardiovasc Nurs; 4(3), 198-206. Zambroski, C. H., & Kenticky, L. (2003). Qualitative analysis of living HF. Heart lung; 32, 33-40. Zeidan, F., Johnson, S. K., Diamond, B. J., David, Z. & Goolkasian, P. (2010). Mindfulness meditation improves cognition: Evidence of brief mental training. Conscious Cogn; (19), 597-605. Yalom, I. D. (1981). Existential psychotherapy . NY: Basic books.

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

مرکز پاورپوینت دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید